وبلاگ رسمی مجتبی کاویان



مجتبی کاویان

همه تقریباً می دانیم که در این چند سال چه اتفاقاتی پشت سر هم رخ داده است. اما خلاصه اش تقریباً این است:

یک پوپولیست دیوانه در امریکا رأی آورده و یک سند بین المللی قدرتمند را با اتکای به صرفاً قدرت اقتصادی و لابی گری اش، باطل کرده و حتی اعتبار ی خود را هم فدای آن کرده است. مدام ایران را تهدید کرده و نهایتاً تنش ها را به مرحله ای رسانده که با حرکات رفت و برگشتی از ایران بازی بد بگیرد و داور مسابقه را خبر نماید.

امریکا پایگاه های حشد الشعبی و کتائب حزب الله را بمباران می کند. سپس سفارت امریکا مورد حمله قرار می گیرد. ترامپ هشدار می دهد و پس از آن قاسم سلیمانی را در حرکتی کاملاً تروریستی از میان بر می دارد. وی در داخل کشور بسیار باشکوه تر آنچه رسانه های خارجی تصور می کنند، توسط مردم تشییع می شود. سپس در شب پیش از خاکسپاری، عملیاتی علیه دشمن انجام می شود که بیم حرکت تدافعی دشمن و سامانه ضد موشک و اشتباه اوپراتور و آن فاجعه .

در ساعات اولیه تمام تمرکز رسانه های رسمی بر موفقیت عملیات انتقام است. سقوط هواپیمای مسافربری نیز در کنار اخبار عادی به نمایش می آید و از نقص فنی به عنوان علت سقوط نام برده می شود. همه مسؤولین نیز آن را تأیید می کنند و جلسات کارشناسی نیز در رسانه رسمی کشور برگزار شده و با قطع یقین به تأیید این نظریه می پردازند. اما دو روز بعد و به دلیل مسایل بین المللی که این پرواز داشته است، ستاد کل نیروهای مسلح بیانیه ای داده و حقیقت را به مردم می گوید. همه در بهتی عمیق فرو می روند. سپس این بهت به خشم و عصبانیت تبدیل می شود و خود را در شکل تجمعات پراکنده نشان می دهد.

 

واقعاً شعارهایشان برای من اهمیتی ندارد. همانطور که به جمعیت کم یا زیادشان توجه نمی کنم. من به مسأله اولیه بیشتر از قالب گفتمان اعتقاد دارم. چرا مردم عصبانی هستند؟ چند دلیل ساده دارد:

نخست- خبر این فاجعه، با تأخیر از خبر اصلی به مردم داده شد. اول #احساس_غرور از عملیات #انتقام_سخت و پس از ویدیو چک معلوم شده که #گل_به_خودی اثر بزرگتری داشته است. مردم #احساس_شکست و سرخوردگی می کنند. قویاً اعتقاد دارم که اگر هردو خبر همزمان پخش می شد، مردم می پذیرفتند و بیشتر آن را از چشم ترامپ و رفقایش می دیدند تا امروز که با احساساتشان بازی شده است.

دوم- مردم تصور می­کنند که چون پرواز نامبرده یک پرواز بین المللی بوده و به دلیل دخیل بودن شهروندان کشورهای دیگر و حساسیت بین المللی، حقیقت ماجرا به آنان گفته می شود و در غیر این صورت، این مسأله برای همیشه مکتوم می مانست. پس احساس می کنند که ارزش یک شهروند ایرانی برای حاکمیت از ارزش یک شهروند خارجی کمتر است و این موضوع موجب دل شکستگی عمیق آنها شده است. 

سوم- مردم ایران، کشور خودشان را به عنوان یک #کشور_بلاخیز (زله و سیل و تصادفات رانندگی و غیره) که حاکمیت آن، آمادگی و مدیریت ضعیفی برای بحران های طبیعی و انسانی دارد، می شناسند. به همین دلیل با شنیدن خبر سقوط هواپیما، آن را در کنار وقایع دیگر گذاشتند که البته به نوبه خود، با قربانیان اظهار همدردی کردند. اما وقتی مشخص شد که این کار حاصل خطای انسانی حاصل از پدافند بوده، احساس کردند که دامنه بلاخیزی از
حالت اقتضای طبیعی صرف به طبیعتِ انسانی و از
#ضعف_تکنولوژی به #ضعف_جدی_مدیریت و #نادیده_گرفتن_مردم رسیده و حاضر نیستند آن را بپذیرند. بنا بر این نمی توان آنها یا سلبریتی هایشان را مؤاخذه کرد که چرا از ابتدا این طور به سوگواری نپرداخته اید.

چهارم- با توجه به تبادل تهدید، مردم تصور می کردند که در سطح بالایی از آمادگی قرار داشته ایم. اما اکنون متوجه شده اند که #سطح_بالای_آمادگی در یک مدیریت ضعیف به معنای #سطح_بالای_هماهنگی نیست و اکنون باید از سطح بالای آمادگی نیز احساس خطر نمایند و این موضوع حالشان را بد می کند.

پنجم- حساسیت روحی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم و قدرت همدردی آنها با یکدیگر به دلیل اثرات تحریم و غیره بسیار بالا و مستعد هر گونه رخداد جمعی از تشییع جنازه تا درگیری است. با این نگاه، مردمی که در پای تابوت حاج قاسم کشته دادند، دریایی از آتش اند که آنها را آب شیرین می پنداریم. پس باید با هر وسیله ممکن از مشکلات مردم کم کرده و خرده شیشه های برنده ت را آرام آرام از کف خیابان جمع آوری کنیم. ادامه این وضعیت به نفع هیچ کس نیست و راه آن فقط این معجزه است: صداقت و تحمل

نباید باکی داشته باشیم از اینکه تجمعات این چند روز بهای ت صادقانه جمهوری اسلامی باشد. اگر #بصیرت داشته باشیم، این #صداقت و #تحمل آینده ساز خواهد بود. هر دو سوی ماجرا باید ظرفیت هضم #تلخی-صداقت را در کنار آن #اشتباه_سخت در خود ایجاد کنند تا جامعه و نهاد حاکمیت در ایران  با هم رشد کنند. به اندازه کافی از #توسعه_نامتوازن رنج برده ایم.

 

پ. ن: به شخصه سردار حاجی زاده را به دلیل قبول مسؤولیت و گفت و گوی صادقانه با مردم بسیار تحسین می کنم.


مجتبی کاویان

11/6/1396

دیدگاه طرفداران #سید_علی_کوشکی در انتخاب مجدد وی به سمت شهردار احتمالاً این است که وی مدیری توانمند و پرانرژی و اهل خود شهرداری است که توانسته در این مدت تا حدودی بر بدهی های مختلف شهرداری چیره شود، از عهده دعاوی حقوقی برآید و #کارهای_عمرانی نیز در سطح شهر انجام دهد. یک دلیل دیگر طرفداران کوشکی می تواند این باشد که #تعویض_مداوم_شهردار در این چند ساله، مدیریت شهری را از حالت #ثبات خارج کرده و توان اعمال ت های پایدار را از شهر گرفته است. این دیدگاه در جایگاه خود ایده ای محترم است که تا حدودی قابل پذیرش است.

اما در مقابل طرفداران #بهرام_سیاوش پور، اعتقاد دارند که شهرداری در 10 سال اخیر، مرتباً قانون فروشی و شهرفروشی کرده و حاصل آن ریخت ناجور شهری است که روی فاکتورهای مختلف اجتماعی و امنیتی در شهر سبزوار اثرگذار است. مدیریت شهری و شهرداری سبزوار در حال حاضر، معیار کاملاً مشخصی برای توافقات ساختمانی و ملکی و پروژه های اجرایی خود ندارد و شهر بیش از آنکه نیاز به اقدامات و مداخلات مستقیم عمرانی داشته باشد، نیازمند #فرایند_مشخص و شفاف برای #هدایت_جریان_توسعه توسط خود مردم است و راه آن، تنها #حاکمیت_قانون و کارشناسی خواهد بود و نزدیکان سیاوش پور بهتر از هر کس دیگری می دانند که گرفتن هر گونه امتیاز از سیاوش پور با حربه رفاقت یا تعارفات روزمره تقریباً محال است. بلکه بایستی برای هر حرکتی که در آن بخشی از اموال و منابع دستگاه اداری هزینه می شود، یک گزارش یا توجیه کارشناسی و علمی خوب و قانع کننده وجود داشته باشد تا وی آن حرکت را قبول دار شود. 

سیاوش پور، نزدیک به چهار سال بدون چالش و مشکل جدی، شهردار سبزوار بوده و موجب توسعه فراوان شهر شده است.

از این جهت که در این روزها، بنرهای مختلفی برای تشکر از شهردار مستقر در قسمت های مختلف شهر و از جمله در محوطه ورودی شورای شهر و درست در روزهای تصمیم گیری نصب شده بود، بد نیست که اشاره ای مختصر هم به برخی از اقدامات کلیدی شهرداری در دوران مدیریت سیاوش پور گردد:

بازگشایی و بهسازی مسیر اتصال شهر به شهرک توحید، نیاز به تلاش جهادی داشت که در دوره مدیریت سیاوش پور بر شهرداری محقق شد. بازگشایی بلوار بوتان گاز، همه با تلاش و مشارکت و تعامل با مردم و صنعتگران صورت گرفت. احداث پارک جانبازان و پارک بعثت، واگذاری زمین برای پارک و مجموعه فرهنگی ورزشی در مقابل بیمارستان واسعی، تملک و آغاز فعالیت های عمرانی در پارک شهدای گمنام از جمله کارهای شهرداری در زمینه افزایش فضای سبز در دوره مدیریت وی بوده است. یکی از مهمترین اقدامات زیرساختی در دوره شهرداری سیاوش پور، اجرای محل عبور سیلاب شهر در شمال تا جنوب در محور کوچه قصبه بود که آب های سطحی شهر را جمع آوری و هدایت می کرد. اجرای میدان تندیس سربداران در اتوبان سبزوار تهران، در جهت ارایه چهره ای زیبا در ورودی شهر از سمت تهران بود. کمربندی جنوب شهر در دوران مدیریت او بهسازی و آماده سازی شد. اینها همه نشان می دهد سیاوش پور هم قبل از آن که با شخصیت پیوریستی­ای که از او ارایه می دهند، نسبتی داشته باشد، مدیری است قویاً عملگرا و اهل تعامل.

اما یک دیدگاه مضحکی که در این روزها مطرح می شد، این بود که شهردار سبزوار باید کسی باشد که مانند دیگر بافت های مدیریتی شهر، اهل بده و بستان باشد. در غیر این صورت کسی در این پست در سبزوار دوام نمی آورد. یکی از بزرگترین مشکلات در سطح نخبگان اداری و نهادی در محیط های توسعه نیافته مثل سبزوار، همین است که برخی از زعما به واسطه تجربه ای طولانی از #اختیارداری_محلی و #ریش_سفیدی، رجوع به تجربه های کم و بیش منحصر به فرد خود را بر رجوع به متخصصین و مهندسین ارجح می دانند. نهایتاً چنین برداشت می شود که گویی اینجا، چنان با دیگر جاهای دنیا متفاوت است که هیچ یک از قوانین مهندسی در این مکان آنتن نمی دهد و راه توسعه شهر را فقط آنان می دانند. به همین دلیل وقتی که نظرات آنان با قوانین بالادست و روحیه مهندسی سازگار نیست، علم و قانون را بر نمی تابند و به تعامل با نیروهای شهر اشاره می کنند.

البته این که سبزوار شهری خاص باشد که هیچ شهر دیگری شبیه آن نیست، از دیدگاه هویت شهری، بسیار درست و حایز اهمیت است. اما مشکل این است که عزیزانی که بر این جنبه تأکید دارند، اساساً به ساز و کارهای علمی حفاظت از این مقوله (هویت) هم خیلی اشراف ندارند. از این روی است که هر زمان بحث تکنولوژی های عجیب و غریب و حرکات لِیت مُدرنی می شود، از نظر ایشان سبزوار شهری شایسته بالاترین سطح فناوری است. در مسیر ترانزیت قرار داشته و سالانه مقادیر فوق العاده ای مسافر و بار در این شهر جابجا می شود و غیره. اما زمانی که صحبت از قانون و حقوق شهروندی و رعایت ضوابط شهرسازی و حریم محلات می گردد، سبزوار شهری تافته جدا بافته است که باید به طور ویژه برای آن فکری کرد. واقعاً سبزوار کجای جغرافیای جهان قرار دارد که آفتاب عدالت و قانون در همه جای دنیا طلوع کرده به جز سبزوار؟ .

متأسفانه محرومیت های مداوم شهری در بسیاری از شهرهای ما، موجب شده که چشم امید مردم همواره به دستگاه شهرداری برای تأمین خواسته های اولیه خود (پیاده رو، آسفالت، بازگشایی معابر و .) باشد و از پرداختن به نیازهای درازمدت نسل های آینده غفلت شود.

این کارهای فوری و دم دستی بدون #مشارکت_مستقیم مردم و #فرایند_تصمیم_گیری_شفاف برای انتخاب موقعیت مداخله، موجی از توجه به یک محله خاص (هرجا که این مداخلات صورت می گیرد) ایجاد می کند و عده ای که به دنبال #سوداگری_ملک_و_زمین هستند، در حالی که خودشان برای دریافت پروانه های آنچنانی مراجعه می کنند، مردم را ترغیب می کنند که فراتر یا بدون تناسب با نیازها و امکانات خود، زمین و ملک بخرند. گویی شهرداری برای برخی سرمایه گذاران زمین و مسکن دانه می ریزد و آنها نیز برای مردم دام پهن می کنند. #سرمایه_مردم که باید صرف کسب و کار #تولید و خدمات ارزنده تری در شهر بشود، در ساخت و ساز هزینه می شود و با تولید جمعیت و #بدهکار کردن #نسل_آینده به هزینه های صرف شده، نیاز آن در بازار پیش بینی می شود و این چرخ معیوب البته مخصوص سبزوار نیست. این بازی گُلدکُوِستی سالهاست که با جادوی نفت و نفرین منابع، گریبان اقتصاد شهری را در کشور گرفته و آن را باتلاقی عمیق فروبرده است. #رکود_فعلی ساختمان و مسکن #بهترین_فرصت برای #بازسازی_اقتصادی_شهر و چرخش شهرداری ها به سمت #درآمدهای_پایدار است و خوشا به حال شهرهایی که شورای اسلامی آنها دارای دید علمی و دراز مدت است. در عین حال به عقیده نگارنده، این چهار سال فرصتی بسیار طلایی برای شفافیت و کارآمدی شهرداری سبزوار است و عمدتاً یکی از تهدیدهای مردم سالاری این است که طیف اکثریت برای کاهش هزینه های ی انتخاب خود، دست به کار #اقدامات_شتاب_زده و حرکات عوامانه شود. اقداماتی که موجب #تلف_شدن_منابع آینده شهر به پای #نو_فرسوده_سازی محیط کالبدی و اجتماعی گردد. هزینه ی انتخاب شهردار توسط یک طیف را نباید مردم بدهند. بایستی با #آگاه_سازی گروه های شغلی متنوع از طرح­ها و ایده­های (ولو آرمانی) کارشناسان (و نه شبه کارشناسان) برای آینده شهر، هزینه عجله و شتاب زدگی را افزایش داده و در عوض هزینه #تصمیمات_درازمدت را برای شهردار سبزوار کاهش دهند، تا وی بتواند در #فضایی_آرام با موازنه منطقی و عادلانه میان نیروهای مخالف و موافق تصمیم بگیرد.

شهردار محترم هم سعی نماید که با ایجاد #اتاق_های_فکر که همه #کارشناسان_منتقد در آن جمع باشند، آنها را نیز در جریان مشکلات خود بگذارد. هدف های خود را واضح و روشن به آنها ابلاغ کند. با #زبان_نقشه با آنها سخن بگوید و نهایتاً سخن آنان را به گوش جان و دیده منت بشنود و بپذیرد و بدین ترتیب دوباره اعتمادی میان کارشناسان دلسوز و مدیریت شهری برقرار کند. کمترین حاصل این اقدام جلوگیری از دلسردی افراد مؤثر است.

به هر حال این موارد محقق بشود یا نشود، #مردم باید مطلع شوند که در دهه­های اخیر #هزینه بسیاری از #کارهای_عمرانی و #شبه_عمرانی شهر، از محل همین #تخلفات_ساختمان هایی بوده است که به شیوه نامتعارفی ارتفاع گرفته اند. به همین دلیل هم با کاهش ساخت و ساز، تحرکات عمرانی شهرداری هم کاهش یافت و احتمالاً رونق دوباره آن منجر به فعالیت های جدید خواهد بود. اما در این مرحله باید به طور دقیق مشخص شود که #اعتبارات_مالی که صرف امور #عمرانی و #شبه_عمرانی می شود، دقیقاً با #فروش کدام خدمات، کالا یا از کدام #منابع در شهرداری حاصل می شود و با کدام ساز و کار جمع آوری شده است؟ تا دوباره برای جدولکاری و پیاده روسازی داخل شهر، نظام ارتفاعی محله ها و حریم آسمان شهر و فضاها و طبیعت بکر حاشیه شهر به یغما نرود.

باید مشخص شود که #ضوابط #ارتفاع، #سطح_اشغال، #تغییر_کاربری، سرانه #فضای_سبز، #حریم_قنوات چیست و چه کسانی یا نهادهایی برای #عدول_از_قانون فشار می آورند. #شفاف_کردن بسیاری از این مسایل، خصوصاً توسط #طیف_اقلیت حاضر در #شورا، علیرغم اینکه ظاهری مانند تقابل دارد، اما به خوبی می تواند فشار را از روی شهردار مستقر بردارد و کار او را در اجرای قانون آسانتر کند. چیزی که مردم و همچنین همه دوستان #راستگو در شورا از آن منتفع خواهند شد.

آغاز


کتاب معماری ایران باستان، کتابی تازه از دوستان ارجمندم، سرکار خانم مهندس کوشکی و جناب آقای مهندس افتخاری است که در سال 1395، به زیور طبع آراسته گردیده است. کتاب، حجمی مختصر و مفید دارد و حاوی اطلاعات مفصلی از آثار معماری دوران باستان ایران است که با تجزیه و تحلیل های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هنری همراه شده است و جمع بندی خوبی از اطلاعات معماری هر دو و بناهای شاخص آن ارایه داده است.
مطالعه این کتاب را به دانشجویان رشته مرمت و معماری توصیه می کنم.



برای اولین بار در خراسان و شاید در کشور؛ بنایی که از سال 1390 از ثبت آثار ملی خارج شده بود، با همت و هزینه مالکین و وراث با طراحی و نظارت دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه حکیم سبزواری، مورد مرمت قرار می گیرد.

مجتبی کاویان، مدیر گروه مرمت دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه حکیم سبزواری گفت: خبری خوش برای عید نوروز داریم؛ خانه تاریخی الداغی بزرگ در سبزوار در حال مرمت است و نوروز درب آن به روی بازدیدکنندگان باز خواهد شد. این خانه از سال 1390 با رأی دیوان عالی کشور از فهرست آثار ملی خارج شده بود. اما با همت و علاقه مالکین بنا و طی مذاکراتی که از سال 1392 صورت گرفته، هم اکنون و از آبان 1395 در حال مرمت است. مرمت این ساختمان طی سه فاز در حال انجام است که هم کنون دو فاز اولیه آن به اتمام رسیده و فاز سوم شروع شده است که به نظر می رسد در اردیبهشت ماه سال آینده به اتمام برسد. لیکن نوروز به احتمال قوی درب آن به روی بازدید کنندگان باز خواهد بود.

در زیر مصاحبه آقای مجتبی کاویان با خانم ژاله الداغی را می خوانید:

§        خانم ژاله الداغی! در مورد سابقه این خانه توضیح دهید و بفرمایید که چه خاطراتی از این خانه دارید؟ و اگر امکان دارد، نسبت این خانه را با رمان مشهور کلیدر روشن بفرمایید.

به نظر من آسان نیست که آدم بتواند خاطرات بچگی خودش رو در جایی که روح و جسمش شکل گرفته فراموش کند. این جزیی از وجود انسان می شود و همیشه با او هست.

بطور کلی می توانم بگویم که درِ خانه ی ما همیشه از  5 صبح تا 10 شب باز بود و همه مردم اجازه داشتند رفت و آمد کنند. واگر کسی مستقیم برای دیدار پدرم میومد با چای و شیرینی پذیرایی میشد و آگه ظهر بود باید ناهار می خورد

وقتی صبح پدرم برای نماز بیدار می شد اولین حرفش این بود که در را باز کنین. بعد از نماز 2 ساعت قرآن و مفاتیح می خواند و ما هم باید با ایشان قرآن می خواندیم.

ما همیشه باید آماده پذیرایی از مهمان ها می بودیم به همین دلیل خیلی ها از 7 صبح می آمدند. برای ما که بچه بودیم مشکل بود. ولی این خواست پدرم بود و امروز می فهمم که این رفت و آمد ها چقدر در روحیه ما اثر گذاشته و ترس از اجتماع و محیط و افراد بیگانه را بطور کلی در ما از بین برده است. تنها قصه هایی که پدرم بلد بود و برای ما تعریف می کرد. قصه عاشورا و طفلان مسلم بود که در پایان با گریه پدرم به پایان می رسید. هر بار همین ماجرا بود: قصه و گریه. در کنار این رفت و آمد ها سالی سه بار مراسم روضه خوانی  دهه عاشورا. دهه صفر و دهه فاطمیه. که تقریبا چند سال بعد از انقلاب دهه فاطمیه به سه شب تبدیل شد.

سه روز اول سال مخصوص مردم بود که به دیدار پدرم می آمدند و از روز سوم پدرم برای  بازدید می رفت. حتی برای کارگرها و
دهقان ها. حتی اگر شده فقط یک چایی جلو درب منزل بخوریم، می رفتیم. پدر من در مقایسه با علم تعلیم و تربیت امروز و سابق و فرهنگ و آداب و رسوم مردم، خیلی جلوتر از زمان خودش بود. با اینکه ما دختر بودیم، ما را به همه جا با خودش می برد. ولی به ما می گفت که زیاد دور و برش نباشیم تا بتواند کارهایش را انجام دهد. بعد راجع به همه آدمهایی که دیده بود، برای ما حرف می زد و خیلی تاکید داشت که ما باید مردم و گذشته آنها را بدانیم. چون گذشته و خانواده در تربیت آدم ها خیلی موثر است.

من  فراموش نمی کنم همه آدمهایی که به خانه ما رفت و آمد می کردند، عاشق پدرم بودند. عشق و احترام با هم بود. برای همین پس از اینکه از دنیا رفتند، خیلی ها مثل ما احساس تنهایی و بی پناهی می کردند.

از مراسم دیگر، عید قربان و عید قدیر بود که خانه ما بعد از باز شدن در، پر می شد از مردم و فامیل هایی که برای گرفتن عیدی از هم سبقت می گرفتند. مخصوصا عید غدیر خیلی ها می خواستند حتما یک سکه از دست پدرم به عنوان برکت در کیف داشته باشند و ما هم منتظر بودیم تا پول ها رو جمع کنیم و بریم تنقلات بخریم. در هر مراسم، حیاط کناری- که الان فروخته شده- مخصوص بچه ها بود. حداقل بیست تا بچه از سه سال تا سال همه با هم: وسط بازی و یک قل دو قل، گل یا پوچ، نقطه بازی و. بازی می کردیم و بر عکس بچه های امروزی بدون حضور هیچ بزرگتری و هیچ گونه دعوایی  فقط مشغول بازی بودیم. هر کس هم خبرکشی می کرد از طرف مامانش دعوا می شد. همه می گفتند: اگر دعوا کردید، پیش ما نیایید و خودتان مشکلتان را حل کنید. متاسفانه دعوای بچه های امروز، دعوای خانوادگی می شود. ولی ما به دلیل این نوع تربیت، هنوز هم همدیگر را دوست داریم و به شدت به هم وابسته هستیم.

پدر من تنها بزرگ زاده نبود. پدرم بزرگوار بود و بزرگ تربیت شده بود. او روحش و قلبش و نگاهش به اندازه تمام دنیا بزرگ بود. کلیدر فقط یک صفحه کوچک در تاریخ زندگی پدرم است. هر چند که این کتاب یک رمان تاریخی بزرگ است ولی در مقایسه با تاریخ زندگی پدر من بسیار کوچک است و من متاسفم که مردم می خواهند پدرم را از طریق این رمان بشناسند. اگر تغییر و تحولات زندان ها را در زمان اخیر به منظور حفظ ارزشهای انسانی بررسی کنین، می خوواهم برای شما تعریف کنم که چقدر پدرم در زمان خودش به انسانیت اهمیت می داد.

به دلایلی پدر من باید چند صباحی را در زندان کوچه الداغی بسر می برد. بعد از ورود بلافاصله دستور داد با هزینه شخصی خودش توالت ها را خراب کنند و تعداد بیشتر و بزرگتر بسازند. آشپز خانه را خراب کنند و غذای بهتر و سالم تر برای زندانیان بپزند. در آن زمان بعد از ترخیص پدر تمام زندانیان با گریه او را بدرقه کردند. پدرم به رییس زندان گفته بود: اینهایی که اینجا هستند با هر خطایی که آمده اند، انسانند. پدرم زمانی که در شورای ده بود، به هر روستایی که می رفت با کمک اهالی روستا مخصوصا کدخدا و افراد متمول، حمام، مسجد و جاده درست می کرد.

در هر صورت باید بگویم اتفاق کلیدر خیلی قبل تر از ما بود. ولی من فقط از قربان بلوچ یادم هست که سالی یکبار به دیدار پدرم می آمد. با همان لباسهای بلوچی ولی ما اجازه نداشتیم به اتاق وارد شویم. پدرم در مورد بعضی آدم ها بسیار سخت گیر بود. چون او بسیار با غیرت و جوانمرد بود. (خانم های خدمتکاری که در زمان قدیم برای ما کار می کردند، همه به اتفاق میگفتند ما با خوشحالی و علاقه برای او کار میکردیم و همه جا به نام کارگر الداغی در امان بودیم). پدر من از آقای دولت آبادی خیلی گله داشت. چون او هیچ وقت با پدر من صحبت مستقیم نداشت. پدر من برای آزادی گل محمد خیلی تلاش کرد؛ ولی در آخر کار، دولت بود که به دنبال گل محمد بود و گل محمد هم حاضر نشد اسلحه خودش را تحویل دهد. چون گل محمد از طرف حزب توده حمایت می شد. ولی این کتاب، پدر من را به عنوان یک خائن معرفی می کند و این خیلی برای پدرم دردآور بود.

خلاصه خاطره من از این خانه فقط مردم و مهمانی و روضه خوانی و پذیرایی است به همین دلیل انشالله بعد از مرمت خانه، تصمیم دارم اسم اینجا را ساختمان ال علی» بگذارم.

پدر من در زمان قحطی خیلی به مردم کمک کرده بود. حلیم درست می کردند و بین مردم تقسیم می کردند. هر روز تقریبا 10 تا دیگ. خیلی ها این خاطره را به یاد می آورند. پدر من به خاطر همان داستان طفلان مسلم، علاقه خاصی به بچه های بی سرپرست داشت و تا جایی که میتوانست به آنها کمک می کرد. حتی بعد از مرگش از طرف اداره ثبت اسناد، بارها برای ما نامه آمد که پدرم سندی رو به قید ضمانت برای کسی گرو گذاشته بود و خودش فراموش کرده بود.

با اینکه پدر من بسیار متدین بود ولی هیچوقت برای حجاب ما را تحت فشار نگذاشت چون او معتقد بود که تنها  حجاب ضامن امنیت ن نیست. او می گفت شخصیت ن است که برای آنها حجاب درست می کند. هیچ وقت یادم نمی رود که او می گفت: من می دانم دخترهایم را چطوری تربیت کرده ام.

§        بسیار توصیفات زیبایی داشتید. چه ریشه ها و اصالت های سیراب کننده ای! سؤال دوم بنده از جنابعالی این است که هدف شما از مرمت و بازسازی این خانه چه بوده است و چه برنامه ای برای آینده دارید؟

من با خودم فکر کردم چرا این همه خاطره خوب، این همه برکت، این همه دعای خیر که در خانه هست باید ازبین برود؟ من و ما همیشه با این خاطره ها زندگی می کنیم. پس بهتر است که اینجا را حفظ کنیم. اگر پدرم توانست این همه مثبت باشد، و او این همه به ما اطمینان داشت، پس بهتر است که ما هم یک اقدام مثبت انجام بدهیم که خیلی ها بعد از ما یادشان بماند. اینکه نسلهای بعدی بدانند چه کسانی و چطوری در اینجا زندگی می کردند. حیف است که تمام آن زحمات و خاطره ها دیگر نباشد و فقط مردم بگویند روزی مردی بود که با گل محمد دوست بود.

مسلما ما از این خانه استفاده فرهنگی خواهیم کرد؛ ولی هنوز تصمیمی قطعی نگرفته ایم. باید با یک برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در این مکان تردد ایجاد کرد تا به یک تصمیم نهایی برسیم. ولی چیزی که خیلی واضح و قطعی است اینجا تبدیل به هتل و مهمان سرا نخواهد شد.

§        چه شد که این خانه را از ثبت در آوردید؟ آیا تصمیم به تخریب آن داشتید؟ و اساساً آیا حاضرید که دوباره آن را در فهرست آثار ملی ثبت کنید؟

این خانه بدون اجازه ما ثبت میراث فرهنگی شد. اول فکر کردیم که میراث واقعا حافظ آثار فرهنگی خواهد بود. ولی بعد از اندکی متوجه شدیم که بدلیل عدم مدیریت صحیح و ناتوانی در جذب بودجه مناسب، این گونه مکان­ها به خرابه­هایی تبدیل خواهند شد که بعد بنا به نیاز شهری تخریب شده و ساخت و ساز مجددی در آن صورت خواهد گرفت.

وقتی که ما این خانه را تخلیه کردیم هنوز قابل استفاده بود و به مدت ده سال چند نفر آنجا زندگی می کردند ولی بعد از رفتن آنها ساختمان در اختیار میراث بود. من شخصا بارها جهت با مدیریت میراث فرهنگی جهت بازسازی و مرمت صحبت کردم ولی هر بار با همان جواب قبلی مواجه شدم. تقریبا با صراحت میتوانم بگویم، بیشتر از دو سوم هزینه مانند درها، پله ها، ترک ها و شکست های ساختمان، برق کشی مجدد و . که ما امروز متقبل شده ایم، در اثر سهل انگاری های میراث فرهنگی، بوجود آمده است. این خانه فقط احتیاج به یک رنگ مجدد و اندود پشت بام داشت؛ نه بیشتر. در هر صورت چند سال پیش (تاریخ دقیق را از روی نامه­ها میتوانم بگویم) بعد از بحث و بررسی فراوان با کارشناس میراث فرهنگی، به تهران رفتم و دستور احیا و تأمین بودجه به مبلغ 30 میلیون تومان را گرفتم.

اداره میراث سبزوار بعد از پیگیری های فراوان اینجانب، تصمیم گرفت که کار کاروانسرای عربها را تعطیل کرده و اینجا کار کند. کار بسیار خنده داری بود. چون فقط کمتر از نیمی از سقف را درست کردند که با اصل آن هم تفاوت فاحشی داشت. پله ها را درست کردند و بعد از اتمام بنا متوجه شد که کج شده باید مجددا خراب بشه. 8 کامیون از باغچه ها خاکبرداری شد. من آخرش هم نفهمیدم خاکبرداری از باغچه ها که نیم متر خاک باغچه را برداشتند. چه ربطی به مرمت ساختمان داشت؟ و جالبتر اینکه اداره میراث مشهد کار رو متوقف کرد به این دلیل که چرا من مستقیم از تهران اقدام کرده ام و نه از مشهد؛ و فکر کنم که این پول اصلا به سبزوار فرستاده نشد؛ دستشان درد نکند! پس از آن، بنا به توصیه معاونت حفظ و احیا در میراث فرهنگی سبزوار، شهرداری متمایل به خرید خانه شد ولی در روز بازدید کارشناس این اداره گفت که هزینه بازسازی 300 میلیون تومان است و آنها هم از خرید منصرف شدند. انشالله خداوند به همه خیر بدهد.

امروز ملک پدر ما در اختیار ماست و ما خودمان به نحو احسن از آن مراقبت خواهیم کرد. در آن صورت، معلوم نبود که در آینده بطور کلی اسمی از پدر من در این خانه  وجود داشته باشه و ما رو به این خونه راه بدهند یا نه؟

ما هیچ وقت تصمیم به تخریب این خانه نداشتنم و نخواهیم داشت. آیا کسی می تواند با دست خودش چشمش را کور کند یا قلبش را در بیاورد؟ شاید خیلی ها که استفاده های تجاری و اقتصادی برای ایشان مهمتر از خاطرات هست این کار را بکنند؛ ولی تخریب این خانه برای ما همین مفهوم را دارد.

چهارسال پیش به پیشنهاد آقای دکتر سیاوش پور اقدام به تنظیم قرارداد مرمت از طرف دانشکده معماری دانشگاه حکیم سبزواری کردیم. ولی متاسفانه این قرارداد هم تا سال 1394 علی رغم اعلام پشتیبانی مالی ما به دانشگاه- گویا به دلیل اینکه همزمان مشغول مرمت ساختمان تاریخی دیگری بودند- اجرایی نشد. سپس اداره نوسازی و بهسازی سبزوار پیشنهاد اجاره و مرمت خانه را داد که بعد از دو سال هیچ خبری از قرارداد نشد و این خانه تقریبا به مخروبه ای تبدیل شد که آرزوی بعضی ها بود. و کم کم زمزمه های تخریب و ساخت و ساز مجدد به گوش می رسید. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که مرمت خانه را شخصا بدون کوچکترین دخالت از طرف ادارات محترم سبزوار به عهده بگیرم و صرفاً از مشاوره علمی و فنی متخصصین مرمت دانشگاه حکیم سبزواری بهره ببرم. مطمئن هستم که خدا پشت پناه ماست و این کار با موفقیت به پایان خواهد رسید.

§        فکر می کنید که ثبت شدن دوباره این خانه در فهرست آثار ملی با توجه به تغییر شدید بافت پیرامون این خانه، چقدر می تواند در حفاظت قانونی از آن تأثیرگذار باشد؟

هنوز هیچ تصمیمی مبنی بر ثبت مجدد بنا نداریم. زمان، خودش راه را برای بهترین تصمیم روشن خواهد کرد. ساخت و ساز اطراف بنا از نظر من بسیار مشکوک است. به همین دلیل تصمیم ثبت مجدد را به بعد موکول خواهیم کرد.

موفقیت در امور همیشه به نحوه مدیریت بستگی دارد. من نمی توانم الان بگویم که آیا ثبت مجدد در حفظ و  نگهداری قانونی بنا تاثیر خواهد داشت یا نه؟ با توجه به موقعیت جدید، اقدامات بعدی اداره میراث فرهنگی در شهر سبزوار، تاثیر بسزایی در تصمیم گیری های مسئولین و نگاه مردم به آثار یا ثروتهای ملی خواهد داشت. به امید روزهای بهتر. ضمناً امروز (29 بهمن) سالگرد پدر من است.

§        خداوند پدر بزرگوارتان را رحمت کند. کاش روزی برسد که همه ایرانیان قدر بزرگترها و بزرگان خود را که برای این بوم بر مایه خدمت و عظمت شدند، بیشتر بدانند. اینان آداب قدرت را به خوبی می دانستند و از آن در راه درست آبادی کشور و آموزش عمومی استفاده می کردند. سپاس فراوان از شما خانم الداغی برای وقتی که در اختیار گذاشتید.


نشست علمی آسیب شناسی و چرایی تخریب اماکن تاریخی در سبزوار، در روز سه شنبه 1395.12.17 در تالار شریعتی دانشگاه حکیم سبزواری برگزار گردید.

این نشست در پی تخریب­های اخیر آثار تاریخی در خواست شده بود و مهمانانی از شورای شهر، شهرداری، فرمانداری و آموزش و پرورش سبزوار در آن حضور یافتند.  

در ابتدای جلسه، دکتر سیاوش پور، رییس دانشکده معماری خلاصه ای از چرایی برگزاری این نشست ارایه کرد و از وم نقد منصفانه و صریح از مسؤولین سخن گفت. در عین حال تأکید کرد که تمامی انتقادات بایستی از منظر ادب و قدرشناسی صورت گیرد و نباید منکر خدمات ارزنده شورا و شهرداری شد.  

سپس آقای دکتر حسینی از اساتید دانشگاه، از وم تخصص اعضای شورای شهر در زمینه های معماری و شهرسازی سخن گفت. پس از آن آقای دکتر پارسی پور، معاون فرماندار به ارایه دیدگاه پرداخت و گفت: باید کارگروه تشکیل شود و بناها و بافت ها ارزشمند سبزوار را فهرست کند و در اختیار شهرداری سبزوار قرار دهد و زمینه تملک آنها را فراهم نماید.

حاضرین هم نظرات و انتقادات خود را مطرح کردند. یکی از حاضرین گفت: بایستی همه مردم پای کار باشند و تنها کارگروه مؤثر نیست. از جمله آقای پسندیده گفت: شورای شهر و کمیسیون گردشگری چندین مصوبه داشته است که بسیاری از آنها را فرمانداری رد کرده است. یک مقدار باید در فرمانداری با مصوبات کمیسیون گردشگری بازتر برخورد کنند.

از جمله سؤالات و دیدگاه های دانشجویان و کلیه حاضرین این بود که برای احیا و تغییر کاربری بناهای تاریخی سبزوار نیز، همزمان باید فکری گردد و تنها حفاظت و مرمت فایده ای ندارد. بایستی پای انسان به این ساختمان ها باز شود.

دکتر سلیمانی، رییس میراث فرهنگی، از وم بازیابی هویت تاریخی توسط مردم و مسؤولین سخن گفت و اضافه کرد بناهایی را داریم که مالک از ثبت آثار ملی بیرون آورده است و دیگر امکان حفاظت و نگهداری آنها وجود ندارد. ثبت و فهرست کردن و این مدل کارها تا زمانی که زمینه اجتماعی و فرهنگی آن به وجود نیامده باشد، تأثیر چندانی به حال آثار تاریخی نخواهد داشت.

آقای کاویان، مدیر گروه مرمت دانشکده معماری سپس گفت: مسؤولیت اصلی ثبت آثار تاریخی با میراث فرهنگی است و اداره شهرستان بایستی پیش از این اقدام به ثبت برخی از بناهای واجد ارزش به ویژه در مالکیت عمومی می کرده است.

کاویان گفت: تعداد آثار خارج شده از ثبت در کل کشور نسبت به تعداد آثار ثبت شده اصلاً تعداد قابل توجهی نیست و همه آنها هم مالکیت خصوصی بوده است. در حالی که مالکیت های عمومی مانند وقفی، دولتی و مالکیت های شهرداری امکان خروج از ثبت ندارند و حتی نیازی به رضایت مالک هم نیست و با یک ابلاغ ساده ثبت می شود. برای حفاظت از آثار تاریخی چتر قانونی لازم است و تنها کار فرهنگسازی نیست و هر دو کار باید به موازات هم پیش رود.

سؤالات برخی از دانشجویان مرمت، بر محوریت همکاری و استفاده از نیروهای حرفه ای در زمینه مرمت آثار تاریخی و کارآفرینی در عرصه مرمت و احیای بناهای تاریخی استوار بود و از اینکه مرمتها به متخصصین کشورهای دیگر سپرده می شود، انتقاد کردند.

آقای دکتر سیاوش پور و آقای دکتر معصومی، وم پایبندی به ارزش ها در بحث ساختمان سازی را یادآور شدند و گفتند که در سندهای بالادستی کشور، وم پایبندی به ضوابط معماری و شهرسازی اسلامی و مسایلی مانند محرمیت تأکید شده است و ارزش ساختمان های خوش منظر جدید کمتر از ارزش نگهداری از بناهای تاریخی نیست.

آقای مهندس دولت آبادی از شهرداری سبزوار، پیشنهاداتی برای روش های تملک ابنیه تاریخی ارایه کرد. اما در عین حال گفت که نمی توان همه آثار تاریخی را تملک کرد و راه آن فقط تملک شهرداری نیست.

سپس آقای تعصبی، عضو شورای اسلامی شهر ارایه دیدگاه کرد. ایشان هم از وم کمک دانشگاهیان به شورا و شهرداری گفت. در پایان آقای کرامت از مشکلات شورای شهر و محرومیت ها و فشارهای اجتماعی برای آبادسازی محلات شهر سخن گفت و تأکید کرد که شورا و شهرداری آماده است تا با همکاری دانشگاه و میراث فرهنگی فهرستی از بناها، بافت ها و مناظر ارزشمند (فارغ از ثبت شده یا نشده) تهیه کند و مبنای تصمیم گیری های خود کند. وی سپس از آقای دکتر سلیمانی تقدیر کرد و گفت که بسیاری از حرکات جدید در میراث فرهنگی سبزوار، خانه های بومگردی، آیین ها و رسوم، ثبت میراث معنوی، راه اندازی موزه شهر، کاوش در تپه دامغانی ها با همه مصایب آن و بسیاری موارد دیگر مدیون حضور آقای دکتر سلیمانی در میراث فرهنگی سبزوار است.

کرامت همچنین قول داد که هر اثر تاریخی و برجسته ای که اداره میراث فرهنگی سبزوار در اختیار شهرداری و شورا بگذارد، حاضریم که به بهترین وجه حفاظت و مرمت کنیم.

نهایتاً کاویان، متن طومار بیانیه شرکت کنندگان این نشست را در این نشست قرائت کرد. این متن طی بحث های هفته گذشته و با همفکری دانشگاه حکیم سبزواری و میراث فرهنگی شهرستان سبزوار تهیه شده و حاوی پیشنهادات و راهکارهایی برای شناسایی و حفاظت قانونی از آثار تاریخی سبزوار بود. قرار است که این بیانیه و طومار طی نامه ای به وزیر راه و شهرسازی تحویل داده شود.

این نشست، مانند بسیاری از نشست های دیگر، حرف های ناگفته و سؤالات بی جواب بسیاری به ویژه از طرف دانشجویان داشت که امید است در نشست های بعدی، پاسخ های عملی و عینی به آنها داده شود. از جمله اینکه وضعیت آینده آثار تاریخی سبزوار چه خواهد بود و چه مقدار از این آثار واقعاً برای باقی خواهد ماند؟ ضعف واقعی از کجاست و چه باید کرد؟

 

 

 


دیداری صمیمی با آقای ابوالفضل پارسی در دفتر گروه مرمت- 1395.12.08
آقای پارسی یکی از وارثین کلیدی همان خانه تاریخی ارزشمندی است که چندی است در سبزوار، نام آن بر سر زبان ها افتاده است.
آقای پارسی در این دیدار گفت: من سالهای سال به میراث فرهنگی خدمت کرده ام و اسناد ملکی بسیاری از بناهای تاریخی را در خراسان از جمله مناره خسروگرد در سبزوار و خانه ملک در مشهد را من برای میراث فرهنگی تهیه کرده ام.
آقای پارسی گفت: هیچ کس نمی تواند مالکیت ما را از خانه پدری مان سلب کند. خانه ما ثبت آثار ملی نیست و اجبار قانونی برای حفاظت از آن متوجه من نیست. ما حدود 10 تا 13 وارث هستیم و راضی کردن همه وارثین به فروش این خانه و گذشت کردن از ارزش های ملکی کنار خیابان برای ما کار ساده ای نیست. لیکن به دلیل اینکه نام و خاطره خوبی از خانواده پارسی در ذهن مردم باقی بماند، حاضرم توافق وراث را جلب کنم. وی افزود: با جان و دل حاضریم به قیمت کارشناسی خانه پدری مان را به شهرداری یا هر نهاد دوستدار میراث فرهنگی بفروشیم. اما به دلیل اینکه سن وارثین بالاست و خدای ناکرده از دست رفتن هر کدام از آنها به معنی سخت تر شدن کار می باشد، مهلتی برای این کار گذاشته ام که در نامه نگاری به میراث فرهنگی شهرستان ذکر کرده ام. 



با سلام.

خیلی وقت بود که این نوشته های ارزشمند را از جایی جستجو کرده بودم و می خواستم که در کانال پژوهشی دانشکده خودمان بارگذاری کنم. اکنون فرصتی دست داد. تقدیم به همه آزادگان و فرهنگ دوستان ایرانی.
اعم از: پارس، کرد، لر، ترک و عرب.
خاطر همه اقوام دلاور ایران زمین برای ما عزیز است.


پاسخی مشروح و مستدل به ادعاهای فرهنگ ستیزان و ایران ستیزان.
حاوی نوشتاری ارزشمند از آقای فریدون فاطمی در مجله جهان کتاب، 1381


دانلود کنید.



با ما همراه شوید:
@RDCAHSUACIR



با سلام.

به دلیل مشغله فراوان، جزوه ای که تنظیم شده است، احتمالاً دارای مشکلات املایی فراوان باشد. ضمناً بخش هایی را نرسیدم که خلاصه و تنظیم کنم که بایستی با دقت مطالعه کنید.

ضمناً دو فایل را برای دانلود گذاشته ام.

یکی بر اساس تیترها و تصاویر

دیگری بر اساس متون

هر دو را خوب نگاه کنید.

از نظر متون، چیزی که در واقع امتحان گرفته می شود، فایل جزوه است.

اما از نظر تصاویر، ملاک فایل پاورپوینتی است که دانلود می کنید. سؤالات هم تستی، هم با جای خالی، هم تشریحی و هم نظرخواهی در خصوص برخی از مباحثی که در کلاس طرح شد، می باشد. اطلاعات عمومی خود را در این حوزه گسترش دهید تا بتوانید به سؤالات امتحان پاسخ دهید. موفق باشید.

دانلود تصاویر و تیترها: پاورپوینت

دانلود متن جزوه


در سال 1387، مطالعه بر روی سردرهای تاریخی بیرجند، تحت سرپرستی مرحوم سعید سلطانی و توسط دانشجویان ایشان آغاز گردد. در مطالعات اولیه سردرها، اطلاعات فنی کاملی از سردرها به دست نیامده بود. لیکن در سال­های بعد همراه با پیشرفت پروژه تصمیم بر این شد که کلیه عناصر اثرگذار در منظر شهری بیرجند، مستندسازی و ارایه گردد.

در ماههای پایانی سال 1391، طی چندین روز کاری بسیار فشرده، کلیه نماهای ارزشمند شهری نه تنها در محدوده شهر تاریخی بلکه در کلیه محلات پیرامون محدوده تاریخی- که طی دوران پهلوی اول و دوم شکل گرفته بودند- به روش فتوگرامتری برداشت گردید.

در این پروژه علاوه بر برداشت کلیه نماها و تأثیرگذار در سیمای شهری، تصاویری هم از چشم اندازهای خاص شهری در بسیاری از معابر تهیه گردید که می تواند در مطالعات آتی برای ویژگی های خاص سیمای شهری مورد استفاده قرار گیرد. بنا بر این عملاً اطلاعات تصویری در چند مقیاس از بافت تاریخی بیرجند تهیه گردید:

1-     سیما و منظر (شامل لبه ها، مناظر عمومی و چشم اندازهای خاص در برخی از معابر).

2-     نماهای شهری و عناصر خاص معماری (به ویژه سردر).

3-     اجزای معماری (شامل تزیینات آجرکاری، بازشوها و .).

1-8-2- وسعت برداشت­های میدانی

در این برداشت ها، مجموعاً 5825 تصویر از بافت تاریخی برداشته شد که 1927 سوژه را پشتیبانی می کرد. از مجموع این تصاویر، 40 تصویر مربوط به برداشت های فتوگرامتری بوده است که مجموعاً شامل مونوگرافی 814 سوژه است. در این مونوگرافی کلیه اجزای تشکیل دهنده نما، از قبیل رخبام ها، کتیبه های آجرکاری، درهای چوبی و کلیه اجزای دیگری که در زیبایی و ترکیب سردر اثرگذار بوده اند، مورد برداشت دقیق فتوگرامتری قرار گرفته اند. حدود 07 تصویر دیگر نیز، شامل 1113 سوژه پرسپکتیوی از خصوصیات منظری موجود در محلات تاریخی می باشد. گفتنی است که محل کلیه سوژه­های برداشت شده و کلیه تصاویر خاص منظر شهری، در نقشه پایه مشخص است و شناسنامه تصاویر برای بررسی های تطبیقی و مطالعات خاص معماری منظر در آینده کامل می باشد.

1-8-3- اهداف پروژه

هدف از برداشت اطلاعات در این مقیاس ها، نمایش درک منظر شهری مطلوب از بافت تاریخی بیرجند و به تبع آن درگیر کردن کلیه افراد، متخصصین و نهادهایی است که در تولید یک ساختمان سهم دارند.

1.          هدف از نمایش منظره عمومی و پرسپکتیوهای خاص بافت تاریخی، ارتقای درک تناسبات میان احجامی است که این منظره را شکل می دهد و هدف اصلی، ایجاد درنگ و تأمل در اعطای مجوز به ساختمان هایی است که می تواند یک منظره آرام یا مهیج را مخدوش یا مضحک جلوه دهد.

2.          هدف از برداشت و تیپ بندی عناصر خاص بافت تاریخی مانند سردر، بادگیر، ایوان و . پرورش چند معمار باذوق و قریحه است که در آینده مسؤول طراحی خانه ها و ساختمان های مردم باشند.

3.          هدف از نمایش و تیپ­بندی جزئیاتی مانند بازشو و فرفورژه درگیر کردن کلیه صنایع کوچک مرتبط با تولید یک ساختمان مانند در و پنجره­سازی است.

این موضوع اخیر در معماری امروز بسیار مغفول واقع شده است. چه بسیار در و پنجره هایی که معماران طراحی می کنند و در مرحله اجرا به کلی نادیده گرفته می شوند.

بدتر از آن اینکه بسیاری از ساختمان ها، در مرحله پلان، مورد توافق طراح و مالک قرار گرفته و کلیه مسایل مرتبط به نما به آینده واگذار شده و نهایتاً مجری ساختمان در مورد آن تصمیم می گیرد. نتیجه این تصمیم گیری نیز کپی کاری از مدل های روز در مقیاس کلیت ساختمان و واگذاری جزئیات به اهالی فن می باشد که آنان نیز اساساً با چیزی به نام طراحی بیگانه اند.

به همین دلیل نه تنها نظرات کارشناسی سازمان میراث فرهنگی در محدوده بافت های تاریخی نادیده گرفته می شود، بلکه ناسازگاری و التقاطی گری در مقیاس طراحی با آینده فروشی در مقیاس مدیریت در کلیت شهر همراه گردیده و امروزه دغدغه هایی جدی در سطوح بالای نظام نسبت به تصویر آینده شهرهای ایران به وجود آورده است.

نگارنده به عنوان تولیدکننده ای فرهنگی، چاره­ای جز تمرکز بر ارتقای درک عمومی با هدف بالا بردن سطح سلیقه مردم ندارد و امید است که مسؤولین همراه گردیده و حمایت کنند.

شهر بیرجند به دلیل سابقه فرهنگی و بکر ماندن بسیاری از ویژگی های معماری قابل ستایش آن و همچنین به دلیل مردم بسیار فهیم و دوست داشتنی خود، به عنوان میزبان اولین تلاش این مجموعه کوچک در راستای اهداف فوق الذکر انتخاب گردیده است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. 

مخاطب این کتاب همه معماران و نیز کسانی است که می خواهند در بافت های تاریخی، ساختمان جدیدی را بسازند. علاقه مندان تهیه کتاب می توانند به روابط عمومی اداره کل مراجعه و یا با شماره 32341329-056 تماس حاصل نمایند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Just a Lousy Blog کانون فرهنگی رهپویان آباده افسر جنگ نرم نصب پکیج دیواری و دستگاه تصفیه آب در شیراز برندسازی شخصی با مدل 11p | دکتر مهاجر آموزش نرم افزار هلو خــوش دوســت دانلود پاورپوینت کیفیت حسابرسی هنرستان هتلداری و جهانگردی هما امام زمان جعلی